پرویز البرزی*
مسعود منصوری**
چکیده
از جمله رویکردهای برخی زبان شناسان متن و قرآن پژوهان در دهه های اخیر، تلاش برای دستیابی به یک چارچوب زبان شناختی مدون و مناسب برای تبیین ساختار قرآن کریم است .گستردگی و تداخل موضوعات در متن قرآن، ساختار روایی متفاوت ، فراوانی خردمتن ها و پاره متن ها از یک سو، و روابط بسیار پیچیده درون متنی و بینامتنی از دیگر سو، جزو چالش های این رویکرد تازه است. جستار حاضر، با هدف رسیدن به پاسخی درخور این بحث، ضمن توصیف ویژگی های کلان متن و بررسی چگونگی انطباق آن با متن قرآن به بازتعریف بینامتنیت، است، می پردازد. هرچند شواهد گوناگون حاکی از وجود « انسجام در کلان متن » که عبارت از یک بینامتنیت حداکثری است، اما عبور از بافت های زمانی، مکانی و موقعیتی در جای جای متن و ساختارشکنی در سبک روایی و تداخل موضوعات، این دیدگاه را تقویت می کند که برای متن قرآن می بایست مدلی بومی ابداع شود، تا بتوان ساختار غیرخطی و انسجام شبکه ای این کلان متن را بهتر آشکار نمود.
واژه های کلیدی: بینامتنیت، کلان متن، خردمتن، پاره متن، گونه متنی، انسجام.